مداد نویس

داستان کوتاه

مداد نویس

داستان کوتاه

نقد و بررسی تاول نوشته مهدی افروزمنش


تعلیق، و دیگر هیچ

نشر چشمه – 1393 – کتاب‌های قفسه آبی

پشت جلد:

لباس شخصی‌ها سربازها را مجبور می‌کردند جوب‌ها را خوب بگردند، خودشان هم از تک، تک کاسب‌ها و اهل محل بازجویی می‌کردند تا بفهمند جعفر اسلحه را از کی گرفته و بعد از اینکه  سرهنگ را زده چه‌کارش کرده. حتا از داداش کریم و ابراهیم هم چیز‌هایی پرسیدند. چهره‌شان هیچ نرمشی نداشت و خیلی محکم سوال می‌کردند. از بچه‌ها سوال نکردند و شاید هم برای همین بود که هرگز نفهمیدند من می‌دانم اسلحه را صفری‌ها به جعفر رساندند و اسلحه هم پیش پپیلی است.

نقد و بررسی:

قصه کتابِ تاول حول جعفر است و قتلش، قصه‌ای در مورد کشتن سرهنگی که تازه به محله‌ی جعفر آمده و می‌خواهد سروسامانی به محله‌‌ای  نابسامان  بدهد، سرهنگی که در ابتدای کتاب با جعفر درگیر شده و جعفر را به کلانتری می‌برد، پس از آزاد شدن جعفر هم قصه‌ حول تصمیم وی برای قتل سرهنگ می‌چرخد، مهدی افروزمنش تعلیق را عنصر اصلی خلق داستانش قرار داده و با دائم سخن از اتفاقی که افتاده سعی دارد مخاطب را همراهِ خودش بکشاند هر چند خواننده از همان ابتدا می‌داند که در نهایت سرهنگ قربانی خواهد شد اما بدنبال چگونگی این اتفاق پا‌به‌پای نویسنده پیش می‌رود، ولی اگر بپذیریم که قصه در مورد سرهنگ و جعفر است متوجه می‌شویم که داستان به بی راهه رفته یعنی چیزی حدود 80 در صد کتاب تنها سعی در شناساندن باقی افراد محله به خواننده دارد که به نظر ضرورتی نیز ندارند و در خدمت قصه هم نیستند، اما فرض دوم این است که بپذیریم نویسنده سعی کرده با استفاده از کشش موجود در حادثه‌ای جذاب و پلیسی محله‌ای را توصیف کند که در این صورت باز به نظر نداشتن پیرنگ واحد و پرگویی‌های بی مصرف نقطه ضعف کتاب به حساب می‌آیند، در نهایت فکر می‌کنم ایده این کتاب زیادی کش آمده و گنجایش تبدیل شدن به رمان را نداشته یا بهتر است بگوییم گنجایش تبدیل شدن به رمانی با پیرنگِ واحد را نداشته است.


محمد حسینی کاریزکی

 


نقد و بررسی سگ سالی نوشته بلقیس سلیمانی



سگ سالی

نوشته بلقیس سلیمانی

نشر چشمه 1393

پشت جلد:

((صنم را برای این می‌خواست که رابطش با بیرون باشد. مگر نه اینکه او را برای این روزها آماده کرده بود. پس فایده‌ی آن همه کتاب و روزنامه و بحث و سر و کله زدن چه بود؟ درست است صنم دختر سر‌به‌هوایی بود، ولی اگر آن همه کتاب و روزنامه و بحث تاثیری نداشته ، عشق‌شان، مهر پسر عمویی و دختر عمویی که تاثیر دارد. می‌تواند خبرها ر ا برایش بیاورد و اگر لازم شد با کسی یا کسانی تماس بگیرد و از همه‌ی این‌ها گذشته این گوشه‌ی دنج می‌توانست جایی باشد برای ... نه، چه چیزی به هوسش انداخته بود؟ قوچ گله که چشم از او برنمی‌داشت یا این تاریکی، این ... .))




اگر تفاوت‌های یک تله فیلم و یک فیلم سینمایی از نظر محتوا را در نظر بگیریم این تفاوتی‌ست که سگ سالی با سایر کتاب‌هایی دارد که تا کنون معرفی‌شان کرده‌ام، تلویزیون برای تمام مردم است و برنامه‌ یا فیلمی که برای آن ساخته می‌شود باید عموم مردم را نظر بگیرد، باید متناسب با سلیقه میانگین مردم ساخته شود، در یک کلام مخاطب تلویزون مخاطب حرفه‌ای فیلم نیست، پس به ندرت در چنین بستری می‌توان از سطح عبور کرد، اما سینما جایی‌ست که مخاطب خاص‌تری دارد، مخاطبی که پول می‌گذارد برای فیلم دیدن، آنجا جایی‌ست برای کارهای جدی‌تر.

با این مقدمه سگ‌سالی را یک تله کتاب می‌دانم که برای عموم نوشته شده است و مخاطب حرفه‌ای کتاب و داستان را هدف نگرفته است.

این را از همان صفحه نخست می‌توان فهمید:

((در این داستان جز موضوع اصلی، کلیه‌ی شخصیت‌ها و رخدادها ساختگی‌ست.)) صفحه 5

این جمله چه مخاطبی را هدف گرفته؟ مخاطب حرفه‌ای؟

مسلما جواب منفی‌ست، برای یک مخاطب جدیِ داستان تفاوتی نمی‌کند آن چیزی‌که می‌خواند واقعی‌ست یا تخیلِ کامل، او بدنبال داستانی‌ست که خوب نوشته شده باشد چه بسیار داستان‌هایی که می‌توان از روی یک حادثه واقعی نوشت که خواننده آن را باور نکند و چه بسیار داستان‌های که آمیخته‌ای‌ست از تخیل و واقعیت در حالی‌که خیلی خیلی باور پذیر است.

بنابراین از همان ابتدای کتاب می‌شود حدس زد که خانم سلیمانی این کتاب را برای چه مخاطبانی در نظر گرفته‌اند، و اما در ادامه این نظر قطعیت پیدا می‌کند و خواهیم دید این کتاب روایتی خطی و نثری روان و بسیار خو‌ش‌خوان دارد.

اما کار ضعف‌های جدی دارد، گرچه ایده بسیار ناب است اما نویسنده بهره‌ای از آن نبرده، در میانه‌های کتاب قصه دیگر پیش نمی‌رود و جذابیت خود را از دست می‌دهد، گرچه از این موضوع نمی‌توان غافل بود که اکثر فصل‌ها خوب شروع شده‌اند اما متاسفانه بد ادامه پیدا کرده‌اند. خطی بودن هم به نظر انتخاب درستی برای روایت این قصه نیست زیرا ذهن خواننده را در میانه کار خسته می‌کند، در ضمن آن چیزی که از همه مهم‌تر است این است که در این کتاب داستان ساخته نمی‌شود بلکه تنها قصه‌ای روایت می‌شود، فضاها در نمی‌آیند و در نهایت داستان اتفاق نمی‌افتد بلکه تعریف می‌شود.

نویسنده این کتاب سعی دارد به خواننده و شاید به خود! بقبولاند که دیدی روشنفکرانه و بی‌طرفانه نسبت به شخصیت و اتفاق داستانی‌اش دارد و حتی با قرار دادن قلندر در جایگاه قهرمان داستان سعی دارد این قضیه را اثبات کند ولی مطلقا این اتفاق نیفتاده و کتاب بسیار یک‌طرفه از کار در آمده، خصوصا در پایان کتاب که نویسنده قهرمان کتابش را ساده‌لوحی شکست خورده نشان می‌دهد که عمری در خیالِ خود زندانی بوده.


محمد حسینی کاریزکی