درباره من
جنازه اگر جنازه باشد همان بهتر که بپوسد، جنازه اگر نپوسد و از بین نرود که جنازه نیست، به نظرم نپوسیدن یک آدم مرده همانقدر وحشتناک است که پوسیدن یک آدم زنده.
( از متن داستان خداحافظ آقای الهامی)
ادامه...
پیوندها
برگهها
- خاله ی بیچاره(هاروکی موراکامی)
- کوتاه درباره هاروکی موراکامی
- هنر برای چه؟ (هنر برای هنر یا هنر برای مردم)
- چتر و گربه و دیوار باریک/ رضا قاسمی
- داستان کوتاه کوتاه/ مرگ در بعد از ظهر / پرسیلا منتلینگگ
- داستان کوتاه کوتاه / استیو ماس
- داستان کوتاه کوتاه / پایان بحث / تری ال تیلتون
- معرفی کتاب
- به فرنگ می روی؟ نوشته پیمان هوشمند زاده / داستان کوتاه
جدیدترین یادداشتها
همه- نسبیت
- اعلام نتایج نهایی دوره ی دوم جشنواره ی داستان کوتاه خلاقانه ی سال (حیرت) و گزارش مختصر اختتامیه
- معرفی و بررسی "رساله ای دربارهی نادر فارابی – مصطفی مستور"
- معرفی و بررسی مجموعه داستان ((بزهایی از بلور))
- فریبا / داستان کوتاه، محمد حسینی
- نقد و بررسی تاول نوشته مهدی افروزمنش
- نقد و بررسی کتاب " عامه پسند" نوشته بوکفسکی
- نقد و بررسی سگ سالی نوشته بلقیس سلیمانی
- مرحله ی نیمه نهایی پنجمین جایزه ی ادبی بین المللی «لیراو»
- معرفی کتاب آئورا - کارلوس فوئنتس
- نگاهی به رمان((پاییز فصل اخر سال است))
- معرفی کتاب سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
- یک لیوان آبِ یخ / داستان کوتاه
- گزارشی از جشنواره داستان خوانی انجمن
- جشنواره داستان خوانی انجمن نویسندگان
- قلب بشر از فاحشهخانه هم بیشتر اتاق دارد* / داستان کوتاه / مربوط به سومین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
- چهارمین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
- من و خودِ گٌه ترم/(1)
- درختِ سیگار / مربوط به اولین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
- دوباره شروع نکن / مربوط به دومین مسابقه داستان نویسی اوسنه
- فراخوان سومین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
- جایزه ادبی بین المللی لیراو
- خداحافظ آقای الهامی/ داستان کوتاه
- *آش خوردن تکنیک دارد* / روایت
- سقوطِ نحس
- یک اصلاحِ ساده
- بچه ها را از کجا می خرند!
- چادرم را فراموش کرده بودم!
- گوه نخور عزیزِ دلم
- به بهانه برف امروز
- نمی خواهم بخوابم
- * تمامِ آسمان با ستاره هایش دورِ سرت می چرخند *
- من دیوانه نیستم
- قورباغه کشته شد
- مثل دستکش
- آسمان ماه ندارد.
- کمکم کن
- آینه بین
- سی و دو
- ساعت مطابق میل من می نوازد
- چوب الف بر سر ما ...
- مرده پرست
- سفره های افطار ناقص است
- زن های من
بایگانی
- آذر 1395 1
- شهریور 1395 1
- مرداد 1395 1
- اردیبهشت 1395 1
- بهمن 1394 1
- مهر 1394 1
- شهریور 1394 4
- تیر 1394 1
- خرداد 1394 1
- اسفند 1393 1
- شهریور 1393 4
- مرداد 1393 3
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 2
- فروردین 1393 1
- اسفند 1392 1
- بهمن 1392 2
- دی 1392 2
- مهر 1392 2
- فروردین 1392 1
- اسفند 1391 1
- آبان 1391 1
- شهریور 1391 1
- تیر 1391 1
- آبان 1390 1
- مهر 1390 1
- اردیبهشت 1390 1
- آذر 1389 2
- مرداد 1389 1
- تیر 1389 1
تقویم
آذر 1395| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
ساعت مطابق میل من می نوازد
روی مبل ولو شده بودم سرم رو به سقف و چشمانم بسته بود که در لحظه ای چشم باز کردن نگاهم به ساعت دیواری افتاد و به آن خیره شدم خیلی وقت بود صدایش را فراموش کرده بودم اما صدا های مزاحم باز هم مانع بود سری چرخاندم و اطرافم را بر انداز کردم پنجره باز بود و با اشتهای فراوان مشغول خوردن پرده بود .در چوبی اتاقم نیز به آرامی عقب جلو می شد و اهنگ خود را می نواخت پنجره را که بستم سکوت کامل بود و تنها صدا فریاد سوز ناک و شبیه به صدای سوت سکوت بود.
روی مبل نشتم و گوشم را به صدای ساعت دادم:
تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...تیک
سریع دست هایم را روی گوشهایم گذاشتم ،چشمانم را بستم و با خودم گفتم:
_میشه ...میشه ...امکان داره...داره
بعد دوباره حواسم را به ساعت دادم:
تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...تیک
دوباره تکرار کردم این دفعه مطمئن تر
تاک ..تاک ...تاک...تاک...تاک...تاک...تاک...تاک...تاک
و دوباره:
تیک...تیک...تیک...تیک...تیک...تیک...تیک...تیک...تیک
باری دیگر:
تیک ...تیک...تاک...تاک...تیک...تیک...تاک...تاک...تیک...تیک...تاک...تاک.
تاک...تاک...تیک...تاک...تاک...تیک...تاک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...
از آن روز به بعد من نوارنده هستم و(( ساعت مطابق میل من می نوازد)).
فروردین ۹۰
سلام
اصلا نتونستم چیزی سر در بیارم فکر میکنم که چیزی می خواستین بگین ولی نتونستین در بیارینش.
موفق باشید.
سلام محمد جان
به نظر منم نتونستی خوب اون چیزیو که میخواستی برسونی
به نظرم نسبت به کارای قبلیت ضعیف تر بود
ممنون بابت دعوتت رفیق
موفق باشی
سلام
خوش به حالت نوازنده که نبض زندگیت رو گرفتی تو دستت. کار قشنگی بود. به دلم نشست و ازش بهره گرفتم. آفرین.
سلام بر محمد آقای خواب آلود!
چه عجب یاد این "مداد نویس" مادر مرده کردی!
کار خیلی خوبی بود و من یکی که خیلی خوشم اومد. همین که سعی میکنی از تجربیات خودت بنویسی و به اتفاقات به ظاهر ساده ی دور و برت عمیق نگاه می کنی خیلی ارزشمنده.
"تیک تاک" ساعت رو همه شنیدن اما یک ذهن خلاق و یک گوش شنوا میتونه چنین دیدگاهی نسبت به این پدیده به ظاهر ساده داشته باشه.
واقعا کارت درسته و درست ترم میشه اگه تنبلی رو کنار بذاری
موفق باشی عزیز!
سلام مهربان
بعد از مدتها با آمدنم به روز شدم و منتظر حضو رتونم
مانا باشی گل من
سلام
عالی بود.
ببخشید که دیر اومدم.
سلام
نوشته ی قبلی درباره( به نام خداوند بی رحم و خشن) قشنگ تر بود. همون موقع می خواستم تعریف کنم یادم رفت. واقعا عالی بود. از اینکه برام نظر میذاری ممنونم. نظراتت برام مفیده و دلگرم و امیدوارم می کنه. سپاس.
به نا م خدایی که تا بی نهایت دوستش دارم ای بنده ی از خدا بی خبر اگر اون خدایی که زورت میاد مطلبتو با اسم زیباش شروع کنی اراده کنه به خاک سیاه مینشونتت تا دیر نشده از شیطون فاصله بگیر
سلام
در چوک به روزم
باز با تولد برگشتم.زودی بیا.منتظرتم.
سلام.
بعد از مدتها با خداحافظی به روزم[گل]
سلام
با یک پیک اومدم منتظرتونم.
چطوری ممد جان
بیا سمت ما
درخدمتیم هنوز
سلام با دل نوشته اومدم تقدیم به تو
منتظر قدم گرمت هستم گلم
خوش به حالت که از اون روز نوازنده شدی
به مبلاگم سر بزن
کجای پسر ؟
نمی یایی دور بر ما
خشم منو درآوردی هاااااااااااااااااااااااا.
سلام
اومدم با یک قطعه شعر بی ارزش و ناقابل اگر ارزش بدونی و بیایی
سلام محمد
هنوز اپ نکردی ؟
تورو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون. دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم ناامید شدند .شبی خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست
اینو به 20 نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از
دست داد . مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد . به دست کسی دیگری رسید
عمل نکرد پسرشو را از دست داد. اگر به زینب اعتقاد داری این پیام واسه 20
نفر بفرست...............
20 روز دیگه منتظر معجزه باش اگر نرسید با این تماس بگیر :
> 09163803915
.
تورو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون. دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم ناامید شدند .شبی خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست
اینو به 20 نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از
دست داد . مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد . به دست کسی دیگری رسید
عمل نکرد پسرشو را از دست داد. اگر به زینب اعتقاد داری این پیام واسه 20
نفر بفرست...............
20 روز دیگه منتظر معجزه باش اگر نرسید با این تماس بگیر :
> 09163803915
سلام رفیق پاشو بیا
یک لقمه ی نان هست که با هم بخوریم[گل]
ظریف بود
بخاطر ذوق و احساستان بهترین تحسین ها را تقدیمتان می کنم
سلام
خیلی ساده به روزم
و
خیلی ساده دعوتین
ولی
حسابی به شعرم سخت بگیرین[گل]