ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سورئال و رئالیسم جادوئی سرشارند از نمادها، نمادهایی که اشکال غیرواقعی یا به عبارت بهتر فراواقعی هستند از حوادث و شخصیتها؛ بهطور کلی میتوان گفت نمادهایی که نمود فراواقعیِ دنیای واقعیاند.
کارلوس فوئنتس هم به مانند اکثر نویسندگان مطرح آمریکای جنوبی از چنین شیوهای برای پیشبُرد داستانش استفاده کرده است.
آئورا با زاویه دید دوم شخص مفرد روایت شده و سعی دارد بدین طریق خواننده را داخل داستان بکشاند اگر چه گاهی نوعی القای ناگهانی یک فکر، یک نظر یا یک عقیده بدون بسترسازی از سوی نویسنده به مخاطب تزریق می شود که گویا رها شدن از این مهم در این زاویه دید عملیست که کمتر اتفاق افتاده است، حال وقتی نوشته ما به سبک رئالیسم جادویی یا سورئال باشد کار خیلی سختتر میشود.
قصه کتاب درباره جوانیست به نام فیلیپه که با دیدن آگهی خاصی در روزنامه که گویا فقط خطاب به اوست برای کار پا به خانهی کونسوئلو میگذارد. فیلیپه بعد از دیدن آئوراست که به ماندن در خانه و کار در آن رضایت میدهد، گرچه به وسوسه پول و حقوق به این خانه پا گذاشته اما این دیدن آئوراست که او را ماندنی می کند، فیلیپه به امید در آمد بیشتر و رهایی از شکستهای اقتصادی خود و رسیدن به آرزوهای دورش پا به خانه و نزد آئورا میگذارد، از طرفی ژنرال (همسر کونسوئلو) نیز زمانی با کونسوئلو ازدواج کرده که امپراطوریشان در مکزیک شکست خورده و از آنجایی که در روند داستان و همینطور که فیلیپه در خاطرات ژنرال فرو میرود متوجه می شویم که فیلیپه در واقع همان ژنرال است و کونسوئلو همان آئورا بنابراین همانطور که فیلیپه می تواند ژنرال باشد به نظر میرسد که می تواند مانند او نیز باشد یعنی همان روحیه جنگجویی را نیز می توان در نسل بعد از ژنرال هم یافت یا بهتر است بگوییم در اعصار مختلف میتوان یافت.
بخشی از متن کتاب:
(( آگهی را در روزنامه می خوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمیآید. میخوانی و بار میخوانی. گویی خطاب به هیچکس نیست مگر تو. حتی متوجه نیستی که خاکستر سیگارت در فنجان چایی که در این کافه ارزان کثیف سفارش دادهای، میریزد. ....))
محمد حسینی کاریزکی