مداد نویس

داستان کوتاه

مداد نویس

داستان کوتاه

*آش خوردن تکنیک دارد* / روایت

 گاهی روایاتی دارم که دوست دارم و می توانم بگذارمشان روی وبلاگ، این هم یکی از آنها:



*آش خوردن تکنیک دارد*


آش خوردن مهارت می خواهد، سابقه می خواهد تا فنِ کار دستِ آدم بیاید، من آش خورِ حرفه ای نیستم اما هر بار که می خورم دوباره به خودم ثابت می شود که آش خوردن به همین سادگی ها نیست.
دیروز همینطور که قاشق را می چرخاندم توی بش...قابی که ازش بخارِ داغ بلند می شد و می زد زیر دماغم نگاهم افتاد به شیشه ی کشک، کشک ها از آنجور چیز ها هستند که هر بار مزه ای می دهند و بستگی دارد چه کسی درستشان کرده باشد و خلاصه ناگهان دلم خواست محتویات شیشه را امتحان کنم کمی ریختم گوشه بشقاب و سعی کردم فقط قسمتِ خیلی کوچک از آش را آلوده کند، بعدش قاشق را بردم نزدیک دهان و طبق معمول خوشم نیامد! باز دوباره رسیدم به نقطه ای که حس می کنم پرتگاه است یا باید از روی آن بپری یا بیخیال بشی و برگردی، شاید هم بپری اما بیفتی ته دره! چه باید می کردم؟ قاشق را گرد تا گرد بشقاب می چرخاندم تا این مقدارِ کم از کشک قاطی همه آش شود و مزه اش کم رنگ؟ نکند مزه اش کم رنگ نشود؟ نکند مزه اش بماند و کلِ بشقاب حرامم شود! شاید بهتر است این ذره را به زور هم که شده با یک قاشق بخورم تا بقیه آش سالم و به دور از کشک بماند، یک قاشق آش با مزه بد خوردن بهتر است از خوردن یک بشقاب آش با مزه بد، بله همان کار را کردم. تصمیم گرفتم یک قاشق را با مزه ای دوست نداشتنی بخورم تا بقیه آش برایم لذت بخش باشد و این تصمیمی مهم بود، خیلی مهم.

نظرات 1 + ارسال نظر
جواد ماهر سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.maher123.blogfa.com

ورود محمد حسینی کاریزکی به عرصه ی روایت نویسی بر روایت و روایت نویسان فرخنده.

ممنون آقای ماهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد