-
نسبیت
سهشنبه 30 آذرماه سال 1395 14:20
خدا کند انیشتین اشتباه نکرده باشد. خدا کند این " نسبیتاش " چیزِ بیشتری از علم باشد. سرعتِ نداشتهام را لگدمال کردهام. آرام...خیلی آرام. آنقدر که یک زبان تَر کردنم اندازهی یک، اندازهی یک، اندازهی یک، نه، اندازهی چند تا از این یکها شده است. اگر انیشتین حرفش حرف باشد باید این زمان لعنتی هم کند شود....
-
اعلام نتایج نهایی دوره ی دوم جشنواره ی داستان کوتاه خلاقانه ی سال (حیرت) و گزارش مختصر اختتامیه
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1395 18:39
((به نام خدا)) دیروز، هفدهم شهریور ماه، اختتامیه ی دومین دوره ی جشنواره ی داستان کوتاه خلاقانه ی سال (حیرت) در شیراز و در نشستی صمیمانه با حضور جمعی از نویسندگان و هنرمندان برگزار شد. حضور هنرمندانی چون ابوتراب خسروی، فرشته توانگر، طیبه گوهری و چند تن از برگزیدگان نهایی جشنواره، در کنار هیئت داوران و جمعی دیگر از...
-
معرفی و بررسی "رساله ای دربارهی نادر فارابی – مصطفی مستور"
دوشنبه 4 مردادماه سال 1395 12:04
"مستورِ همیشه زیرک " (معرفی و بررسی "رساله ای دربارهی نادر فارابی – مصطفی مستور") تازهترین اثر مصطفی مستور به نام " رسالهای درباریی نادر فارابی" در 84 صفحه و در4 بخش توسط نشر چشمه در زمستان 94 منتشر و روانهی بازار شده است. پشت جلد: ((کاش دنیا مثلِ دیواری بود که پشت داشت و میشد رفت...
-
معرفی و بررسی مجموعه داستان ((بزهایی از بلور))
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1395 17:00
معرفی و بررسی مجموعه داستان ((بزهایی از بلور))، نوشته علی چنگیزی ، نشر چشمه – تابستان 93 (چاپ اول) پشت جلد: ((شب روی شهر افتاده بود. آسمان بالاسر شهر آویزان بود، پفکی و پر چین و چروک؛ مثل شکم پیرزنها. صدای ناجور موتور ماشین سکوت کوچه را شکست. دورتادور کوچه، باغ بود و باغها پر از درخت انار؛ شاخههای قناس و کج و...
-
فریبا / داستان کوتاه، محمد حسینی
جمعه 16 بهمنماه سال 1394 16:02
من فکر میکنم همهی چیزها یکطوری به شب مربوط میشوند، یکیاش همین ریشهام، هر روز چشم که باز میکنم میبینم اضافه شدهاند، تا حالا دقت کردهای؟ مثلا فقط توی شب است که دردِ زایمان جیغ میشود و روز و تاریخ و ساعت میرود از خاطرم، گیج و منگ با لباسِ خواب و سرپایی میدوم سمت آسانسور و کلیدش را میگیرم زیرِ مشت و لگد و...
-
نقد و بررسی تاول نوشته مهدی افروزمنش
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1394 18:45
تعلیق، و دیگر هیچ نشر چشمه – 1393 – کتابهای قفسه آبی پشت جلد: لباس شخصیها سربازها را مجبور میکردند جوبها را خوب بگردند، خودشان هم از تک، تک کاسبها و اهل محل بازجویی میکردند تا بفهمند جعفر اسلحه را از کی گرفته و بعد از اینکه سرهنگ را زده چهکارش کرده. حتا از داداش کریم و ابراهیم هم چیزهایی پرسیدند. چهرهشان هیچ...
-
نقد و بررسی کتاب " عامه پسند" نوشته بوکفسکی
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1394 19:45
عامه پسند سرشار است از تخیل، از فرای واقعیتها، از چیزهایی که تنها در خواب میتوان یافت، آن هم بدون دلیلی منطقی بر حضور فلان فعل یا فلان شخصیت، چیزی شبیه به رویا یا کابوس! و این تعریفی است کامل برای سوررئال، در ابتدا اتفاقات برای خوانندهی اثر عجیب مینماید اما همینطور که جلو میرود دیگر همه چیز برایش تبدیل به واقعیت...
-
نقد و بررسی سگ سالی نوشته بلقیس سلیمانی
پنجشنبه 19 شهریورماه سال 1394 18:56
سگ سالی نوشته بلقیس سلیمانی نشر چشمه 1393 پشت جلد: ((صنم را برای این میخواست که رابطش با بیرون باشد. مگر نه اینکه او را برای این روزها آماده کرده بود. پس فایدهی آن همه کتاب و روزنامه و بحث و سر و کله زدن چه بود؟ درست است صنم دختر سربههوایی بود، ولی اگر آن همه کتاب و روزنامه و بحث تاثیری نداشته ، عشقشان، مهر پسر...
-
مرحله ی نیمه نهایی پنجمین جایزه ی ادبی بین المللی «لیراو»
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1394 18:57
اعلام برگزیدگان مرحله ی نیمه نهایی پنجمین جایزه ی ادبی بین المللی «لیراو» مریم نظریان، شاعر و دبیرپنجمین جایزه ی ادبی بین المللی «لیراو»در کرمانشاه، در گفت و گویی اختصاصی با سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری کردپرس،داوران و برگزیدگان شعر و داستان کوتاه این دوره از مسابقه را اعلام کرد. خبرگزاری کردپرس_سرویس فرهنگ و هنر: مریم...
-
معرفی کتاب آئورا - کارلوس فوئنتس
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1394 19:18
سورئال و رئالیسم جادوئی سرشارند از نمادها، نمادهایی که اشکال غیرواقعی یا به عبارت بهتر فراواقعی هستند از حوادث و شخصیتها؛ بهطور کلی میتوان گفت نمادهایی که نمود فراواقعیِ دنیای واقعیاند. کارلوس فوئنتس هم به مانند اکثر نویسندگان مطرح آمریکای جنوبی از چنین شیوهای برای پیشبُرد داستانش استفاده کرده است. آئورا با...
-
نگاهی به رمان((پاییز فصل اخر سال است))
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1394 11:42
نگاهی به رمان((پاییز فصل اخر سال است)) نوشته: نسیم مرعشی، نشر چشمه، 1393 نه چون رودخانه جاری است این فصل محمد حسینی کاریزکی نسیم مرعشی را در کتاب " پاییز فصل آخر سال است " باید نویسنده ای متوسط دانست که نتوانسته شخصیت های داستانش را همچون داستان بسیار خوبش "رودخانه" (برنده جایزه داستان تهران) که در...
-
معرفی کتاب سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
سهشنبه 12 خردادماه سال 1394 16:53
هاروکی موراکامی را پیشتر با آثاری همچون "کافکا در کران، پس از تاریکی" و مجموعه داستانهایی همچون "دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل" شناخته بودیم که اکثر آنها داستانهایی پیچیده با رفت و برگشتهای مدام زمانی بودند که جزو آثار سوررئال به حساب میآمدند، اما موراکامی را در کتاب جدیدش...
-
یک لیوان آبِ یخ / داستان کوتاه
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1393 20:54
((گوشیرو بردار ... الو ... منم ... چرا جواب نمیدی؟ اصلا چه بهتر، گوش کن ببین چی میگم، به یه مشکل برخوردم، به محض اینکه پیغامو شنیدی باهام تماس بگیر، خیلی فوریه، این دختره حسابی رفته رو اعصابم، کدوم دختره؟ درست میگی خوب، قرار نبود دختر باشه، اولش پسر بود اما کنترلش از دستم در رفت، میفهمی چی میگم؟ خودش میخواد...
-
گزارشی از جشنواره داستان خوانی انجمن
شنبه 22 شهریورماه سال 1393 18:00
انگار همینطور ادامه دارد "دیشب" .... خانم جاویدیان گفتند اگر حساش را دارم گزارشی بنویسم و بفرستماش اینجا، روی همین وبلاگی که تا دیروز خبر میداد از جشنوارهای که قرار بود برگزار شود و نفسگیر همهمان را درگیرِ خود کرده بود، اما حالا دیگر باید بنویسم "تمام شد". خانم جاویدیان باید بگویم حساش که...
-
جشنواره داستان خوانی انجمن نویسندگان
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 11:01
عصری برای خواندن و نوشتن جشنواره داستان خوانی سالانه انجمن نویسندگان تربت حیدریه دوشنبه 17 شهریور ساعت 17:30 در محل تالار اندیشه برگزار خواهد شد و نویسندگان منتخب شهرستان در آن به داستان خوانی خواهند پرداخت، همچنین دو تکنوازی سه تار و سنتور توسط دو هنرمند شهرستان اجرا خواهد شد.
-
قلب بشر از فاحشهخانه هم بیشتر اتاق دارد* / داستان کوتاه / مربوط به سومین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 17:23
مرد آرامآرام کنار بلوار قدم میزد. انگار شانه به شانهی هیاهوی ماشینها و آدمها داده بود. نمیدانست باید چه کار کند. با خودش فکر کرد: "چطور میشود کاری را که اصلاً منطقی نیست، منطقی جلوه داد؟! چطور میشود خواستهای غیرمعقول را معقول نشان داد؟ آن هم وقتی طرف مقابل زنت باشد."نمیدانست چطور باید برای زنش قضیه...
-
چهارمین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
شنبه 1 شهریورماه سال 1393 12:20
کلیه متقاضیان شرکت در چهارمین دوره مسابقه داستاننویسی اوسنه تا 15 شهریور مهلت دارند جملهی ((تازه دیروز رسیده بودم و هنوز نصف وسیلهها را هم جابجا نکرده بودم، مدام فکرم مشغول همهچیز بود که یکدفعه حواسم رفت به حوله حماماش که روی صندلی پهن کرده بود...)) را ادامه داده و داستانشان را به آدرس mohok3@yahoo.com ارسال...
-
من و خودِ گٌه ترم/(1)
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 19:44
من و خودِ گٌهترم (1) میگویم: ((همون بهتر که این شاعرا و نویسندهها رو نبینیم.)) خودِ گٌهترم تنها یک کلمه میگوید: ((چرا؟)) میگویم: ((آخر فاتحهی همان یک ذره تصویرِ قشنگی هم که داشتیم خوانده میشود و میرود پیِ کارش.)) خود گٌهترم دوباره میخواهد بگوید، چرا؟ این را از صورتِ گوجه مانندش میفهمم و حرکات چشمش، هر چه...
-
درختِ سیگار / مربوط به اولین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
شنبه 18 مردادماه سال 1393 19:49
مرد به سرعت چراغ قرمز را رد کرد، زن گفت: ((قرمز بود.)) مرد کمی روی صندلی جابهجا شد: ((می دونم، بعضیها رو باید رد کرد، همون قبلی که ترمز کردم و تو پریدی بالا برام کافیه.)) ((چرا دیر اومدی؟)) ((کار، از هفت صبح تا حالا، بعضی وقتا فکر می کنم اگه زندگی فقط این باشه که صبح شروع کنم به کار کردن و اینوقت شب تموم بشه، همون...
-
دوباره شروع نکن / مربوط به دومین مسابقه داستان نویسی اوسنه
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1393 11:50
تمامِ مدت برف بارید و تا جایی که چشم کار میکرد نشسته بود روی زمین، میخواستم چرتی بزنم و فراموش کنم این همه سفیدی را، اما آن اتفاق افتاد و اتوبوس ایستاد . وقتی اتوبوس ناگهانی به چپ و راست برود و بعدش صدایی از جلویش بیاید دیگر همه حالیشان میشود اتفاقی افتاده، نیم خیز شدهام، مثلِ خیلیهای دیگر، راننده و شاگردش خیلی...
-
فراخوان سومین دوره مسابقه داستان نویسی اوسنه
سهشنبه 31 تیرماه سال 1393 21:31
-
جایزه ادبی بین المللی لیراو
شنبه 17 خردادماه سال 1393 15:48
نتیجه مقدماتی بخش داستان چهارمین دوره لیراو دبیرخانهی بخش داستان چهارمین دورهی جشنوارهی ادبی لیراو پس از دو دوره داوری، از بین 1269 اثر رسیده، 121 اثر را واجد شرایط برای صعود به مرحلهی بعدی دانست. آثار برگزیدهی مرحله ی اول در بخش داستان کوتاه ( بدون رتبه بندی ) به شرح ذیل است: آبی روشن پارابلوم انتقال روزی که...
-
خداحافظ آقای الهامی/ داستان کوتاه
جمعه 26 اردیبهشتماه سال 1393 12:44
خداحافظ آقای الهامی To: m_k3@yahoo.com عکاسی نیم رخ Subject: 2 Dec سلام، اگر چیز هایی که پشتِ این پاکت نوشته شده و الان رو به روی من است درست باشد شما باید آقای الهامی باشید، اولا باید بگویم این اولین باری است که این طور کاری می کنم، منظورم این است عکس های زیادی توی مغازهی ما مانده و کسی نیامده دنبالشان ولی...
-
*آش خوردن تکنیک دارد* / روایت
سهشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1393 13:44
گاهی روایاتی دارم که دوست دارم و می توانم بگذارمشان روی وبلاگ، این هم یکی از آنها: *آش خوردن تکنیک دارد* آش خوردن مهارت می خواهد، سابقه می خواهد تا فنِ کار دستِ آدم بیاید، من آش خورِ حرفه ای نیستم اما هر بار که می خورم دوباره به خودم ثابت می شود که آش خوردن به همین سادگی ها نیست. دیروز همینطور که قاشق را می چرخاندم...
-
سقوطِ نحس
جمعه 8 فروردینماه سال 1393 14:46
همیشه پایین آمدن از پله ها آسان ترین کار بود برایم، اما آنروز شده بود مرگ، شده بود زهر، شده بود آمپول پنی سیلینی که هر بار پله ای را می گذراندم فرو می رفت کف پاهام، من هم فحش می دادم به تک تک پله ها و فحش می دادم به در و دیوار آن مدرسه. صدایش همچنان از کلاس می آمد و حرفای چند دقیقه پیشش می پیچید توی گوشم: ((پاشو، پاشو...
-
یک اصلاحِ ساده
جمعه 16 اسفندماه سال 1392 10:44
می نشینم روی صندلی و تکیه می دهم به پشت، مردی بالای سرم می آید و پیشبندی را باد می دهد روی صورت و بدنم، بعدش آن را از پشتِ گردنم گره می زند، من از آینه چشمانش را زیر نظر دارم تا هر وقت خیره شد داخل موهام و گوشش را به دهانم نزدیک کرد، بگویم: ((یه ذره جلوشو کوتاه کن، کنارش رو بیشتر، روی موهامو زیاد کوتاه نکن.)) درست در...
-
بچه ها را از کجا می خرند!
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1392 11:46
تقریبا در وسط سالن پنجره ای است رو به حیاط، دراز و طولانی، با لبه ای پر از مجسمه های کوچک و شیری رنگ، ادوارد دستمالِ سفیدِ تمیزی به دست دارد و با دقت فراوان یکی یکی مجسمه ها را تمیز کرده و دوباره می گذاردشان پای پنجره. پشتِ سرِ او به فاصله ی یک وجب دنیس است او هم مجسمه ها را یکی یکی بر می دارد و با دستمالش آن ها را...
-
چادرم را فراموش کرده بودم!
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 11:52
تا حالا نمی دانستم هر روز که از خانه می زنم بیرون چادری دارم و شاید یک روسری روی سر! سابق می پنداشتم زنان ایران نماد بی چون و چرایِ عدم تناسب ظاهر و باطن هستند از آنجا که خانم هایی را می دیدم با افکار مدرن و غربی و گاهی حتی ضد اسلامی، اما چادر و روسری را محکم می پیچیدند دورشان! کسانی که به قول آقای رضا قاسمی به برابری...
-
گوه نخور عزیزِ دلم
جمعه 27 دیماه سال 1392 13:24
کاش می شد بعضی حرفها را حذف کرد، از آن حرف ها که ناگهان بی دلیل از مغزمان می ریزند روی زبانمان و آب دهانمان را خشک می کنند. ای کاش "خداحافظ" حذف شود و جایش را بدهد به "به امید دیدار" کاش وقتی این "خداحافظ" را می گوییم ... طرف بزند توی گوشمان، اخم کند و بگوید "غلط اضافه نکن، فردا می...
-
به بهانه برف امروز
سهشنبه 17 دیماه سال 1392 18:41
برف که می بارد ... برف که می آید انگار استخوان هام فراموش می کنند دیگر وقت رشدشان تمام شده است و حالا من نباید قد بکشم، به سرعت بلند و بلندتر می شوم، تا جایی که می روم آن بالاها، گردن و سینه و شکم نسبتا گنده ام را نمی دانم اما تک تک دانه های برف می شوند چشم هام و همینطور مردمک هام دور خودشان می چرخند و می چرخند و به...