مداد نویس

داستان کوتاه

مداد نویس

داستان کوتاه

معرفی و بررسی "رساله ای درباره‌ی نادر فارابی – مصطفی مستور"

"مستورِ همیشه زیرک" (معرفی و بررسی "رساله ای درباره‌ی نادر فارابی مصطفی مستور")



تازه‌ترین اثر مصطفی مستور به نام " رساله‌ای درباری‌ی نادر فارابی" در 84 صفحه و در4 بخش  توسط نشر چشمه در زمستان 94 منتشر و روانه‌ی بازار شده است.



 پشت جلد:

((کاش دنیا مثلِ دیواری بود که پشت داشت و می‌شد رفت آن پشت ایستاد. کاش دنیا در خروجی داشت که می‌شد از آن بیرون زد و رفت توی حیاط پشتی آن و دراز کشید و خوابید یا در بی‌خیالی محض دست‌ها را توی جیب گذاشت و سوت زد یا در تنهایی مطلق نشست و سیگار کشید و قهوه خورد. کاش می‌شد دنیا را، منظورم این است همه‌ی دنیا را، همه‌ی دنیا را با ستاره‌ها و کهکشان‌ها و آسمان‌ها و زمین‌هایش، مثل قالی لوله کرد و کنار گذاشت.))



رمان و داستان از همان به ظاهر مقدمه آغاز می‌شود و مستورِ حرفه‌ای در تکنیکی نه چندان بی همتا ولی در نوع خودش کم نظیر با زیرکی پای خودش را از داستان بیرون می‌کشد و روایت داستان را به دوشِ کسانی می‌اندازد که وجود بیرونی و حقیقی ندارند، مستورِ بی‌باک و نترس از همان مقدمه آغاز به ساختن محیط داستانش می‌کند و تمامِ سعی خود را در واقعی و حقیقی جلوه دادن و اثبات وجودِ بیرونی شخصی به نام نادر فارابی بکار می‌برد، در همان ابتدا می‌خوانیم:

((این متن بیش از هر چیز رساله‌ی پژوهشی کوتاهی است در وقایع نگاری ترانه‌سرای منزوی، نادر فارابی که ... .))

ملاحظه‌ می‌کنید که نویسنده در همان ابتدا شخصیت داستانی‌اش را به طور کلی معرفی می‌کند و از منزوی بودن و از ترانه‌سرا بودن وی خبر می‌دهد و با استفاده از تکنیکی که در کتاب‌های قبلی‌اش نیز استفاده کرده بود ما را به پانویس می‌برد و اشاره می‌کند که این نادر همان فردی‌ است که توی زندگی نگار کاویان ظاهر شده و با این فن سعی در واقعی نشان دادن این دو شخصیت دارد و مداوم در حال سعی برای تلقین این موضوع به خواننده است که این‌ها شخصیت‌هایی هستند که بی‌شک در دنیای واقعی زیسته‌اند و این کتاب تنها رساله‌ای است بر زندگی ایشان؛ در‌حالی‌که مطمعنا تمامی شخصیت‌ها ساخته ذهن نویسنده هستند و ما این را می‌دانیم.

مستور در واقعی نشان دادن شخصیت‌ها و حوادث داستانی‌اش با تکیه بر همین تکنیک‌ها بسیار موفق بوده‌ و به نظرم این بسیار مهم است که بتوانی از همان مقدمه یا حتی همان جلدِ کتاب طوری خواننده را بپزی انگار نه این‌که دارد تخیلات و قصه‌پردازی‌های یک نویسنده را می‌خواند بلکه داستانی حقیقی و واقعی را می‌خواند، این تلاش در طول تاریخ ادبیات داستانی و همین‌طور سینما انجام شده و مضحک‌ترین و دمِ‌دست‌ترین تکینیک برای این تفهیم این بود که در ابتدای فیلم یا کتاب می‌خواندیم:

((این داستان (فیلم) بر اساس حوادث واقعی نوشته (ساخته) شده است.))

که به نظرم جمله‌ای است بسیار مسخره.

 

نویسنده در راستای همین هدف از "خسرو روزی" و "ناصر ادهم" برای کمک به انجام تحقیقش درباره نادر فارابی تشکر هم می‌کند! و در همان مقدمه با اشاره به گم شدن نادر برای همیشه جذابیت و کشش را نیز ایجاد می‌کند تا خواننده در تعلیقی این‌چنین دائم به دنبال پیدا کردن چگونگی این اتفاق باشد.

 و اما در ادامه مستور از انواع و اقسام سبک‌ها و تکنیک‌های روایی بهره برده است.

در بخش دوم و چهارم راوی نویسنده است اما دائم سعی می‌کند روایتش را ربط بدهد به تحقیقاتی که درباره نادر انجام داده.

در بخش سوم که دست‌نوشته‌های خود نادر فارابی است از تکنیکی روایی که به ((چهارم شخص)) معروف است استفاده کرده و  تمام فصل را اختصاص می‌دهد به نامه‌ای از خود نادرِ فارابی که در زیرزمین خانه‌اش پیدا شده.

در بخش اول نیز از همان تکنیک روایی چهارم شخص استفاده شده و نویسنده پای خودش را بیرون کشیده و تمام فصل اول را به تحقیقات انجام گرفته توسط خسرو روزی اختصاص داده و با پا‌نویس‌های متعدد سعی در واقعی جلوه دادن این تحقیق دارد.

وقتی خواننده داستان و حوادثِ آن‌را باور کند بخشِ زیادی از کار نویسنده انجام شده و "مستورِ همیشه زیرک" به وسیله تکنیک‌‌های روایی‌اش به سادگی این‌کار را انجام داده است.



محمد حسینی کاریزکی

مرداد 95